به عنوان عضو یه شرکت یا سازمان تا امروز در مواجهه با مدیرهای بالادستیتون با چه چالشهایی روبرو بودید؟
مدیر شما هم از اون دست آدمهاییه که برای انجام کارها بهتون آزادی عمل میده یا اینکه یه خط کش دستش گرفته و همه کارها و رفتاراتون رو آنکادر و خط کشی میکنه؟
جالبه بدونید که امروزه بسیاری از سازمانها و کمپانیهای بزرگ دنیا به این نتیجه رسیدند که بهتره مدیران اجرایی به سمت رهبری سوق پیدا کنند چرا که رهبری الهامبخش میتونه ضمن تحریک افراد به تغییرات مثبت، اونا رو در هر زمینهای همسو کنه و اعتماد به نفس و انگیزههای درونی تیم رو برای انجام هر چه بهتر کار بالاتر ببره. این کمپانیها حتی در استخدام افراد برای مجموعهشون سراغ کسانی میرن که مستعد رهبری هستند چون تجربه به اونا ثابت کرده اغلب مدیرانی که ذهن بسته دارند و یه شابلون دستشون میگرند و براساس ایدهآلها و افکار شخصیشون برای افراد، چارچوبهای سخت و انعطافناپذیر تعیین میکنند، از طرف پرسنل اصلا دوستداشتنی نیستند.
مدیران دیکتاتورمآب با زورگویی و رفتاری متعصبانه، پیش از هر چیز به دنبال عدهای «بله قربانگو» هستند که دور از هر گونه خلاقیت فکری فقط و فقط خط اون رو دنبال کنند. با این شیوه برخورد، کمکم کارآفرینان بالقوهای که در هر سازمانی وجود دارن، سرخورده میشن و از ابراز نظرات خلاقانه خودشون امتناع میکنند.
حالا تصور کنید این افراد با اینکه میتونن با بیان ایدههای تازه و خلاقانهشون در مسیر پیشرفت سازمان مؤثر باشند تبدیل به نیروهایی میشوند که گذران امور روزمره تنها دلخوشیشون به حساب میاد یا اینکه فرار رو بر قرار ترجیح میدن و سازمان رو ترک میکنند.
در حال حاضر در همه جای دنیا اکثر کمپانیهای بزرگ به توسعه رهبری فکر میکنند و بر ایجاد فرصتهای چالشبرانگیز برای کارکنان جوان تأکید دارند. این رویکرد با ایجاد فرهنگ رهبری در سازمان به افراد نسبت به کاری که انجام میدن، انگیزه میده.
شما در سازمان خودتون با چه شیوه مدیریتی مواجه هستید؟
آیا اون طور که انتظار دارید زمینههای ابراز نظر و بیان عقایدتون بازه؟