تا حالا براتون پیش اومده که حوصله ادامه کار رو نداشته باشید یا انقدر در جریان کار حل بشید که نتونید ذهنتون رو متمرکز کنید؟
حتماً برای همه ما پیش اومده اما باید دید برای اینکه به دام این احساسات منفی و افسردگی ناشی کار نیافتیم، چه چارهای وجود داره؟
چطور میتونیم خودمون رو در محیط کار سرپا نگهداریم بدون اینکه تیم متوجه بشه که کم آوردیم؟
من برای این کار معمولاً یه روند مشخص رو دنبال میکنم: طبق یه برنامه هفتگی ورزش میکنم که به ذهنم نظم استراتژیک میده. تنیس برای من سرشار از تقابل ذهن و حرکته؛ فقط کافیه یه حرکت رو دیر انجام بدید یا یه ضربه رو اشتباه بزنید تا بازی به کل عوض بشه. همین خصلت تنیس که مجبوری چندتا ضربه بعدی خودت و حریفت رو حدس بزنی به من برای استحکام ذهنی کمک زیادی میکنه.
یکی دیگه از کارهایی که میکنم مدیتیشن و شنیدن کتابهای صوتی فلسفی یا تماشای سریالهای روز دنیاست. این عادت روزانه برای مدت هرچند کوتاه من رو از فضای جدی کار و درگیریهای ذهنی دور میکنه.
نوشتن ارزشهای سالانه هم جزو اون کارهاییه که در طول سال بهم انگیزه میده. برای من این ارزشها فقط به یه سری جمله روی کاغذ محدود نمیشن و اکثراً ذهنم رو متمرکز و دقیق نگه میدارن تا بتونم به مسیرم ادامه بدم.
میگن وقتی مدیرعامل توییتر مورد حملههای منفی رسانههای مختلف بود هیچ وقت روحیه خودش رو از دست نداد. اون به شوخی به نیروهایی که مستقیماً باهاش کار میکردن میگفت: «دخترم میگه بابا برات یه خبر خوب دارم و یه خبر بد! خبر بد اینکه طبق فهرست یاهو فایننس تو جزو یکی از پنج مدیرعامل افتضاح امسال هستی اما خبر خوب اینه که تو نفر پنجمی!» به نظرم اون هم حتماً از یه برنامهریزی روزانه دقیق پیروی میکرده که بتونه خودش رو در موقعیتهای دشوار سرپا نگه داره.
راستی شما برای استحکام ذهنیتون چه کارایی انجام میدید؟