یه لحظه تصور کنید الآن که تابستونه و بستنی حسابی میچسبه، ما جلوی فروشگاههای لباسمون بستنی بفروشیم.
به نظرتون شدنیه؟ قطعاً میگید نه.
هر کاری تخصص و بازار خودشو لازم داره و به هر قیمتی نمیشه پول درآورد.
اما سال 1390 وقتی ما TPX رو راه انداختیم، زیاد به این موضوع توجه نکردیم و با یه اشتباه همه تلاشمون دود شد و به هوا رفت.
اون زمان هیچکدوم از این اپلیکیشنهای کوریر درونشهری (پیکهای آنلاین) وجود نداشتند و میشد با یه استراتژی درست و حسابی، کار و بارمون رو سکه کنیم اما متأسفانه شکست خوردیم! چرا؟
چون نه فقط نظارتمون کم بود و از آدمهای درست در جاهای اشتباه استفاده کردیم، بلکه اپلیکیشن و زیرساختهامون کلی ایراد داشتند و تازه از بیزنس مدلمون هم عدول کرده بودیم و راهی رو رفته بودیم که اصلا برای TPX نبود.
وقتی مشتریهای شهرستان هم به TPX اضافه شدند، ما در هیئتمدیره با این ایده که توی شهرستانها هم شعبه داشته باشیم، موافقت کردیم. غافل از اینکه همین یه حرکت شرکت رو از وظیفه اصلیش (که کوریر درون شهری بود) دور کرد و شد رقیب تیپاکس!
حالا تصور کنید یه شرکتی داشتیم که رقیب یکی دیگه از شرکتهامون بود و در عین حال به کارشم اشراف نداشت.
زمان زیادی طول کشید تا تونستیم این شکست رو جمعوجور کنیم و توی سالهای بعد به تجربه موفق «تینکست» تبدیلش کنیم اما درسهایی که از این جریان گرفتیم همیشه با منه و سربزنگاه به کارم میاد.
اول اینکه هرگز از بیزنس مدلم دور نشم و نذارم کسبوکارم مثل یه سگ ولگرد هرجا بوی گوشت میشنوه مسیرش رو عوض کنه.
دوم اینکه به بازاری که بهم ربطی نداره وارد نشم چون میتونه کار خودمم تحتالشعاع قرار بده.
و دست آخر اینکه مهمترین کار یه مدیرعامل اینه که تشخیص بده چه کارهایی رو نباید انجام داد.
اگر شما هم تجربهای شبیه به من دارید توی کامنت بنویسید تا از درسهای هم درس بگیریم.