واژه استراتژی با اینکه از کلمه یونانی (استراتگوس) Strategos به معنی لشگر یا فرماندهی ارتش ریشه گرفته اما سالهاست که برای کسبوکار هم استفاده میشه؛ شاید به دلیل جنگ بیرحمانهای که در فضای کسبوکار جریان داره، چیزی بهتر از این واژه نتونه برنامههای ما رو برای مقابله و مواجهه با رقبا، محصولات و خدماتِ جایگزین، تعریف کنه. با اینکه در چند سال اخیر برنده شدن توی این معرکه، کار دشوارتری شده ولی همچنان معتقدم شرطِ پیروزی، داشتنِ یه استراتژی درسته و نه فقط افراد مناسب، ابزارهای خوب و تشکیلات عالی!
یکی از مهمترین مشخصههای استراتژی درست در کسبوکار، اینه که از خودتون، رقیب، بازار و محصولات و خدماتی که ممکنه بعداً ارائه بشن، آگاهی قبلی داشته باشید تا بتونید روی تمایزاتتون تمرکز کنید.
این کار به شما آمادگی و سرعتِ عمل میده تا از رقبا پیشی بگیرید، به جریان رقابت سر و شکل بدید و در نهایت سوارِ بازی بشید.
با این کار اونا به ناچار همسو با استراتژی شما رفتار میکنند و این شمایید که به راحتی میتونید قوانین خودتون رو بر عرصه مبارزه حاکم کنید. بهترین تمرین برای رسیدن به این «پیش آگاهی»، بازیها و ورزشهاییه که به استراتژی احتیاج دارند؛ مثل شطرنج و تنیس. اگه توی این بازیها بتونید چند حرکت بعدی حریفتون رو تشخیص بدید، بهتر میتونید نسبت به عملکردش عکسالعمل داشته باشید.
این استراتژی نه فقط در مواجهه با رقبا بلکه در مذاکره هم به شدت به کار میاد. فیل نایت توی کتاب خاطراتش میگه: وقتی اسم آزتک رو برای کفشهای تازهمون انتخاب کردیم، آدیداس ازمون شکایت کرد چون یه کفش به اسم آزتکگلد تولید کرده بود. با بورمن (شریکم) تصمیم گرفتیم اسم طرفِ مذاکره کننده از شرکت آدیداس رو توی قضیه شکایت روی کفشهامون بذاریم؛ کورتز!