توی یه کتابی میخوندم که چیزی به عنوان بازیکن درجه دو یا آدم کم مایه وجود نداره. هرکسی میتونه در یه موقعیتی عالی باشه مهم اینه که از آدم درست در جای درست استفاده کنیم.
من هم در تغییر و تحولات سالانه سازمان معمولاً به نقشی فکر میکنم که افراد در سالهای قبل در تیمهای مختلف داشتن؛ اینکه تا چه حد تونستن عملکرد خوبی داشته باشن و چه اندازه در کارشون موفق نبودن اما نکته مهمی که همیشه در نظر میگیرم اینه که آدما دائماً درجه یک نیستن. کار و زندگی هر کدوم از ما فراز و نشیبهای خودش رو داره و نمیشه همیشه عالی بود. برای همین هم موقع تعریف ساختار سازمانی معمولاً به مأموریت و چشماندازمون دقت میکنم.
گاهی اوقات به عنوان رهبر یه سازمان مجبورید براساس چشماندازهایی که تعیین کردید نقش افراد رو تغییر بدید یا حتی بعضیها رو کنار بذارید؛ درست عین بازی فوتبال. وقتی تیمتون از لیگ دسته دو به دسته یک و لیگ برتر میرسه سطح بازیها تغییر میکنه و مربی هم مجبوره که یه تغییراتی در تیمش به وجود بیاره. آدما هم باید به نسبت اون رده تواناییهاشون رو ارتقا بدن در غیر این صورت باید جاشون رو به کسانی بدن که توانایی حضور در اون جایگاه رو دارن.
اگه یادتون باشه درباره نقش افراد راک استار و سوپر استار در یه سازمان نوشته بودم؛ راک استارها مثل صخره محکم هستن، عاشق کارشونن و خط و مشی زندگیشون رو پیدا کردن. اونا اساساً کاری رو که از مسیر اصلی دورشون کنه قبول نمیکنن و میتونن تکیهگاه محکمی برای تیمتون باشن. اما سوپر استارها از چالش خوششون میاد و دوست دارن مدام فرصتهای جدید رو امتحان کنن. این افراد معمولاً در کارشون جاهطلب هستن و تغییرات بزرگی در سازمان بوجود میارن و حتی میتونن تبدیل به کارآفرینان درون سازمانی بشن.
سوپراستارها به درد نقشهای راک استاری نمیخورن و راک استارها هم از کارای سوپر استاری خوششون نمیاد. کافیه به آدما کمک کنیم تا نقش مناسبشون رو پیدا کنن در غیر این صورت توی یه مرحله از زندگیشون باقی میمونن و مثل یه آب راکد تبدیل به مرداب میشن.